86/11/11
8:23 ع
نجات آذربایگان
استاد ادیب برومند " شاعر ملی ایران "
ساقیا لبریز کن اکنون که ماه آذر است
ساغری آن آب آذرگون که بس جان پرور است
باده پیش آور ، که در آذر مه فرخنده فال
ملک آذربـایجــان آســـوده از شور و شــر است
هر که را امروز میبینی ز غمخواران ملک
شاد و خندان است و او را حال حالی دیگر است
بیخلاف امروز از شادی نمیگنجد به پوست
هر که را شور وطن ، جوشنده از مغز سر است
خاصه آذربایجانی ساز عیش آرد به چنگ
چون رها از چنگ دزد و جانی و غارتگر است
شکر ایزد که این نـــــیـــکو دیار دلــفــروز
پــــــــاک از لــوث وجــود خـایــن بد گوهر است
***
شرح قتل و غارت یغماگران بی وطن
داستانی دلــخراش و قصه ای حزن آور است
دسته ای دزد و مهاجرفرقه ای دزد و پلید
خواستار قطع این خــــــّرم دیـــــار از کشور است
محفل مردم کشان غول پیکر ، جابـجای
بـــــــی گمان مانند زهـــــــر آلود کـــام اژدر اسـت
کوچه هاتاریک ووحشت زای وآغشته بخون
خانه ها ویران و دهشت انگیز و بی بام و در است
این همه زاییده قومیست بد خواه و عنود
کش گروهی خـــایــن و دزد و حرامی سرور است
قائد بی نام و عارش ، آشنا را خصم جان
سرور بی بنــد و بارش ، اجـنـــبــی را چاکر است
پیشه اش درنده خویی دکه اش دام هلاک
وانـــگــهی در راســت بازار خــطا پیشه ور است
دین او حقد و حسد، منظور او کین وعناد
کیــــش او زور و ســــتم معبود او زور و زر است
لشکرایران به میدان تاخت اکنون وین گروه
هـمــچـو روباهـگـیـران از بــر شــیــر نـــر است
تانک در صحرا به سان ابر می بارد فشنگ
توپ در هامون طنین انداز، هـمچون تندر است
لاجرم زآن دودمان جیش فدایی هرکه بود